« رشیدکلاس چهارم ابتدایی بود»
با گونه های برآمده
دست هایت را
می گشایی
و برای من
از سفره ی خانه
نان می آوری!
بر می گردی
ودر شیب درّه
دنبال کتاب هایت
می دوی!
سطر،سطراین خاطره ها دویده ام
آه
آن روز
مدرسه
توی غروب دهکده
روی زمین سرد
مانده بود!
نام تو را
بر زبان می آورم
و برای تو نماز
می گزارم!
*** 10/2/1382
سلامک اقا جون خوبی شما...
وای اقا جون عالیه .. معرکست.. محشره .حرف نداره.. ۲۰..
همش خیلی نازه علل خصوص سر نی...
اقا جون لینکتم گذاشتم..راستی اقا جون نظراتیم که میذاریم فعال کن..
قربونت که به منم سر زدی
سلام اپ کن دیگه